کووید ۱۹ و کرونا این روزها بی شک به متداولترین واژه در جهان تبدیل شدهاند. ویروسی همه گیر که چونان بلایی ناگهانی بر جهان فرود آمد و تقریبا میتوان گفت هیچ کشوری را در امان نگه نداشت. ویروسی که فراتر از حوزه پزشکی، به مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم وارد شد و واکنشها و تحلیلهای بسیاری را در پی داشت.
در ایران هم این واکنشها جنبه های مختلف داشت و بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی به اثرات فراگیر شدن این بیماری پرداختند. در این میان اما توئیت «سیدمصطفی میرسلیم» نماینده اصولگرا و منتخب مردم تهران در مجلس یازدهم قابل توجه بود؛ توئیتی که تعجب بسیاری از جمله واکنش سید جواد طباطبایی فیلسوف سیاسی را در پی داشت. او در نامه ای خطاب به میرسلیم به این توئیت پاسخ داد. میرسلیم در صفحه توئیترش با کنایه به تحریمهای آمریکا علیه ایران و شیوع ویروس کرونا در آمریکا نوشت: «ما با مردم مستضعف آمریکا که در اثر کمبود امکانات گرفتار بحران کرونا شدهاند اظهار همدردی می کنیم، ولی حیف که تحریمهای ظالمانه دولت کینهتوز آمریکا مانع کمکرسانی ما میشود.» هر چند بعد از این توئیت و واکنشها به آن، دفتر میرسلیم توضیحاتی در مورد این توئیت ارائه داد که به نوعی اصلاح از آن بود.
سید جواد طباطبایی اما با اشاره به توئیت نماینده منتخب مردم تهران در مجلس یازدهم نوشت: «توئیت مهندس سید مصطفی میرسلیم را در همدردی با «مردم مستضعف آمریکا که در اثر کمبود امکانات گرفتار بحران کرونا شدهاند» و اظهار تأسف او مبنی بر اینکه «تحریمهای ظالمانۀ دولت کینهتوز مانع کمکرسانی ما میشود»، در این روزهای سخت میهن، که بلا از زمین و آسمان بر آن و بر سر مردم آن میبارد، من در این دوردستها خواندم و البته درست نفهمیدم که تحریمها مانع کمکرسانی ما به چه کسی میشود».
او در ادامه به سابقه اجرایی میرسلیم اشاره کرد و گفت: «مهندس میرسلیم سالها مدیریت یکی از بزرگترین دانشنامههای کشور را بر عهده داشته و باید این مایه فارسی میدانست که «کمک رساندن» فعل ترکیبی متعدی است و گوینده ناچار باید بگوید که قصد کمکرسانی به چه کسی را دارد! این نکته در نخستین نگاه به فارسیندانی استادان و رجال بومی مربوط میشود، اما وجه دیگری نیز دارد که در این سطور میخواهم به آن وجه اساسیتر بپردازم.»
او در ادامه افزود: «پیش از آنکه به این نکتۀ اساسی بپردازم، به عنوان شهروندی ایرانی، باید نظر آن نمایندۀ منتخب مردم ایران را به این نکته جلب کنم که من، از بدِ حادثه، ماههایی است که در راهروهای بیمارستانهای «این مردم مستضعف» راه میروم و تا کنون تصوری از عُمق استضعاف این مردم پیدا کردهام. اگر اشکالی نداشته باشد میخواهم به خودم اجازه دهم که در این روزهای بحرانی به عنوان شهروند ایرانی از سوی نمایندۀ مجلس ایران در کنار مردم مستضعف آمریکا باشم. بدیهی است که سخن من، به عنوان اهل اندیشۀ سیاسی و نه شهروند، به هیچ وجه سیاسی نیست. در این فرصت نمیخواهم بگویم که میرسلیم فارسی نمیداند، که نمیداند، بلکه میخواهم بگویم که چون در خلأ فکر میکند فارسی بیمعنا مینویسد و این امر بر او مشتبه میشود که گویا چیزی میگوید و با آن واژههای توخالی به جنگ واقعیتی میرود که بسیار صُلب و سخت است! در خلأ فکر کردن، در همۀ عرصهها تبعاتی دارد، اما در سیاست میتواند فاجعهای باشد!».
طباطبایی در بخشی از این نامه نوشت: «تردیدی نیست که عامۀ مردم در زندگی روزمره در مواردی واژگانی را به کار میگیرند که از مضمون تهی هستند؛ بر آنان نیز حرجی نیست، چون بر سخن آنان اثری مترتب نمیشود. رادیو و تلویزیون به مناسبتهایی مردم کوچه و بازار را نشان میدهند که میخواهند از پستوی خانۀ خود «معادلات جهانی» را بر هم زنند، اما وقتی ذهن و زبان رجلی سیاسی تختهبند واژههای توخالی باشد نمیتواند بداند که دُن کیشوتوار با شمشیر چوبی آن واژههای توخالی به جنگ واقعیتی رفته است که، به قول اقتصاددان فرانسوی، فردریک بَستیا، "بسیار سرسخت است"».
او در ادامه با انتقاد از توجه نکردن به واقعیتهای اجتماعی اضافه کرد: «وقتی رجلی سیاسی، مانند میرسلیم، تنها چشم بر گزارشهای خبرنگاران رادیو و تلویزیون از کشورهای فاسد غربی داشته باشد، و آنگاه که از چهارراههای تهران در خودروهای محافظتشده عبور میکند تا رسیدن با موبایل خود ور برود، تردیدی نیست که نخواهد دانست که فاجعه چه عمقی پیدا کرده است. چنین رجلی نخواهد دانست که حتی اگر کمر کشور و مردم آن زیر بار تحریم نشکسته بود، و او میخواست کمک به ملّت مستضعف امریکا برساند، به عنوان مثال مقداری ماسک برای مردم مستضعف امریکا ارسال کند، باید همان ماسک را از همان دولت کینهتوز امریکا میخرید و به عنوان کمکهای کشور دوست و برادر به همان امریکا تحویل میداد. اما آنچه همان رجل بشردوست و از پسِ پشت پردۀ پندار واژههای تهی از معنا نمیتواند بداند این است که حتی دولتی مانند آلمان برای حفاظت سلامت پلیس خود از همان دولت کینهتوز ماسک میخرد و آن دولت اگر اولویت حفظ سلامت مردم او ایجاب کند سفارش آلمان را پس میگیرد.»
طباطبایی ادامه داد: «آیا این بشردوستی توخالی معنایی جز این دارد که مانند آن منجم گلستان سعدی در آسمان ایدئولوژی سیر میکنیم و نمیدانیم که در خانۀ ما چه میگذرد؟! در سیاست، مضمونِ مفاهیم همان واقعیتهای موجود است، نه خیالاتی که بر پایۀ پندارهای خود میبافیم. بدترین وضع برای رجل سیاسی آن است که منجم گلستان سعدی باشد و گرنه بر سرش آن خواهد آمد که بر آن منجم آمد. نخستین گام برای وارد شدن در سیاست آن است که مدعی ریاست و مدیریت کشور خود را از چنبر واژگان تهی از معنایی رها کند استضعاف، بیش از هر جای دیگری، در کوچهها، خیابانها و شهرهای آن جاری است و رجل سیاسی نمیتواند چشم و گوش خود را بر این واقعیت ببندد و در ده هزار فرسنگیِ استضعافِ موجود دنبالِ استضعافِ موهوم بگردد.»
او در ادامه افزود: «اشکال آنجاست که گویندۀ سخن از اعتبار دولت مایه بگذارد؛ وقتی اعتبار دولت خدشهدار شد، در شرایط بحران، فاجعهای میتواند به دنبال داشته باشد: مردم نسبت به دولت، به عنوان حافظ قلمرو مصالح عمومی، بیاعتنا میشوند؛ دولت حرف میزند و مردم به راه خود میروند و به او دهنکجی میکنند. سیاست هر کشوری برای تأمین منافع ملّی و مصالح کشور و مردم آن است، و نه ابزار اجرای خیالات رجال سیاسی آن! اینکه کسی بخواهد در خیالات خود به یاری مردم مستضعف امریکا بشتابد، حقِّ اوست، اما اینکه بخواهد پولی را که باید صرف بچههای کار، حلبیآبادهای شهرهای بزرگ، و کپرنشینهای سیستان و بلوچستان شود صرف رفاه مردم امریکا کند»
طباطبایی با ضرورت توجه میرسلیم به نیازهای داخلی ایران اضافه کرد: «نمایندۀ مردم در مجلس باید نمایندۀ مردم ایران باشد نه غمخوار ملّتِ دولتِ کینهتوزی که ملّتِ او را تحریم کرده است. این غمخواری نمایندۀ مردم ایران در مجلس با دست خالی نسبت به ملّت مستضعف امریکا از نمونههای جالب توجه خدشهدار کردن مرزهای اخلاق خصوصی و سیاست، از سویی، و انتقال از دیانت به سیاست، از سوی دیگر است که از سدهای پیش، از اخوانالمسلمین تا علی شریعتی و طیفهای گوناگونی از اهل دیانت، همۀ اهل دیانت مرتکب آن شدهاند. سیاست قلمرو تأمین منافع ملّی و حقوق شهروندی است. هیچ کسی در هر مقام سیاسی که قرار گرفته باشد، نمیتواند در اولویت این دو امر مهم کوچکترین تردیدی به خود راه دهد. در نظامهای سیاسی دموکراتیکی مردم نمایندگان خود را برای تأمین منافع خود و کشور انتخاب میکنند. بدیهی است که هر دولتی در مناسبات با دیگر کشورها مصالحی نیز دارد، اما این مصالح نمیتواند در تضاد با منافع مردم، و بیشتر از آن به بهای قربانی کردن منافع مردم، تأمین شود. در هر کشوری مردم حاکمیت دارند و در هر موردی که نیازی به پیشبرد سیاستی متفاوت باشد، باید پیش از آن به رأی مردم مراجعه کرد. نمونۀ اردوگاه سوسیالیسم به سرکردگی روسیه درسی عبرتآموز است که حاکمان آن بخشی از ثروتی را که به مردم آن کشور تعلّق داشت در راه صدور سوسیالیسم هزینه کردند و در قلمرو سیاست داخلی و خارجی به یکسان شکست خوردند! بنابراین، حتی اگر قرار باشد ملّت ایران کمکی به مردم مستضعف امریکا بکند این کار با تصمیم یکی از نمایندگان مردم ممکن نیست.»
طباطبایی در پایان افزود: «نکتۀ دوم به انتقال از دیانت به سیاست مربوط میشود که پیشتر به آن اشاره کردم. نقطۀ گرهی در توئیت نمایندۀ مجلس آینده تصوری است که او از «مردم مستضعف» پیدا کرده و مانند بسیارانی چند دههای تکرار کرده است. این استضعاف در قلمرو سیاست مفهومی توخالی است و از فرط تکرار برای گویندۀ آن معنایی پیدا میکند. اینکه نمایندۀ مردم ایران از جیب همان مردم میخواهد به یاری مردم امریکا بشتابد، مبیّن این است که استضعاف مفهومی توخالی است و به مناسبت حال و مقال، هر کسی با خیالات خود مضمونی برای آن میتراشد. نمایندۀ مردم نمیتواند به هر مناسبتی نظر خود را عوض کند و توضیح ندهد که چگونه کشوری یک روز نمونۀ بارز استکبار و روز دیگر استضعاف میشود؟! اگر ایران در تحریم نبود، و میرسلیم به فرض در مقام ریاست مجلس قرار گرفته بود، آیا باید مجلس قانون کمک به مردم امریکا را تصویب میکرد؟ در این صورت، باید امیدوار بود که مجلس یکدست آینده مجلسی سخت خدمتگزار به کشور و مردم آن باشد! بدیهی است که آنچه در این کشور به جایی نمیرسد فریاد است، اما من این چند کلمه را از این بابت مینویسم که با شروع به کار مجلس، میرسلیم هم به زمرۀ برخی نمایندگان مجلس خواهد پیوست که مصونیت دارند، اما هیچ مسئولیتی بر عهدۀ آنان نیست! و عامۀ مردم نخواهند توانست بگویند بالای چشم آنان ابروست!»